ديدن دنيا
فرنامم ديدن لحظه به دنيا آمدنت رو از دست دادم وباباي از بين ما اولين نفر بود كه چهره ماهت رو ديد نازنينم و من اما ساعت ٦صبح تو رو با چشماى باز مشكيت ديدمممممممم باورم ننشد تو همون شيطون بلاى تو شكمم باشى دوست داشتم فقط نگات كنم تو واقعأ همون بودى ريزه ميزه وكوچول موچوللللل
نویسنده :
مامان وبابا
1:24